نویسنده :علی اکبر نوایی




 

چکیده

جایگاه بصیرت دینی در عبور از فتنه ها،‌ مسأله ای مهم است که در کتاب و سنت، مورد توجه جدی قرار گرفته است. بصیرت به مفهوم روشن اندیشی و فهم همه جانبه و حقیقت یابی و خصیصه ای الهی و پیامبرانه است، ‌و معیاری است روشن بر گذر از فتنه و حادثه های انحراف گر تاریخی، که در متون شریعت، به عنوان تکلیف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به پیروانش معرفی گردیده. چشم باطن است و نیرویی باطنی و قدسی است که فضای تاریکی را در برابر دارنده اش باقی نمی نهد. نیاز اساسی حرکت استکمالی انسان الهی است. دارای فواید و نتایج گرانسنگی است، نظیر شناخت دام ها و فتنه ها،‌ عبرت یابی از تاریخ، عمل قاعده مند و رهایی آخرین حقیقت یابی، که در زمان فتنه، یعنی مصائب سخت و دشوار و تنگناها که همه امتحانی الهی اند و در صورت ندانستن آن امتحان ها. کژی می زایند و کاستی می آفرینند. یک ضرورت همه جانبه است، مفاهیم فتنه گوناگون هستند که قدر جامع آنها گداخته شدن است که همه حوادث، بلاها، ‌نعمت ها و...نوعی گداخته شدن را در مفهوم خود دارند که اگر آنها را نشناسی و از بصیرت دینی،‌ بهره ای نبرده باشی، ‌به نابودی و طغیان و سرکشی و گمراهی خواهی رسید. روزگار بشر با فتنه ها در آمیخته،‌ همه پیامبران در معرض فتنه ها بودند که با بصیرتی والا از آن عبور کردند. فتنه،‌ شبهه می زاید و فساد می آفریند؛‌ کلیت اجتماع را در هم می شکند و فتنه گر و در معرض فتنه، هر دو را نابود می سازد،‌ معیارهای حق و باطل و عزت و ذلت را به هم می ریزد و فضا را مه آلود و غبار اندوه می کند. بصیرت، عامل رهایی از دام فتنه است.
شاخص های بصیرت، عبارتند از: شناخت حق و تعارض با باطل، ‌عمل بر اساس یقین، قاطعیت و جسارت در برخورد با حوادث وفتنه ها، ‌والا بودن افق دید، تبعیت از امام و رهبر هوشیار جامعه ی اسلامی، ‌که در واقع،‌ جامعه باید به چنین بصیرتی برای استکمال و قرب به خدا و حقیقت یابی و تعارض با باطل دست بیابد.
واژگان کلیدی:بصیرت دینی، فتنه، شریعت، عبرت،‌ گداخته شدن، حق و باطل،‌ یقین، ‌جهاد و مقاومت.

مقدمه

بصیرت و روشن اندیشی دینی، فهم خلاق و عمیق و همه جانبه، شکافتن مغز از پوسته ی جریان ها،‌فهم باطن از ظاهر، کشف راه رهایی از ظلمت ها،‌ معیار راه یابی و حقیقت یابی و حرکت در مسیر آن است. خصیصه ای پیامبرانه است که می خواهد زوایای تاریک و مفقود زندگی آدمیان را عمق و روشنی بخشد. آنان را از سردرگمی ها، ضلالت ها،‌ کژاندیشی ها، حسرت ها، پشیمانی ها، ‌ناکامی ها و شکستن ها خارج نماید. نور را ارزانی دارد و باطل و ظلمت را از حوزه حیات فردی و اجتماعی شان بزداید.
جامعه دینی بنابر خصلتی که دارد، یعنی به دلیل الهی بودن و حرکت در مسیر سنت های پویای معنوی و الهی و وحیانی، ‌با مشکلات فهم این راه از ناحیه ی متدینان روبرو است. لذا خداوند به پیامبرش می فرماید: بگو این است راه من، فرا می خوانم به خدا خودم و مردمان را با روشن بینی و بصیرت(یوسف،108).
تمایلات، برداشت های ناهمگون با محتوای دیانت و...سبب می شود که گروه های کثیری پدیدار گردند؛ گروه هایی که هر فردی از آنان، ‌مقتدا و امام نفس خویش است. همین نکته کافی است که درک کنیم جامعه ی اسلامی،‌ یک جامعه ی پیچیده و چند لایه است؛ ‌به دلیل برداشت های متکثری که از محتوای شریعت و فهم آن صورت می پذیرد، لذا به لحاظ داخلی، حقیقتاً منطوی بر فتنه های متکثر است. خصوصاً که اگر قرار باشد این جامعه به لحاظ ایدئولوژیک و مبانی نظری وعملی، هادی و راهنما باشد و امتی شاهد و وسط را سامان بخشد که قطعاً‌ در این صورت،‌ هم مدعیان رهبری چنین جامعه ای افزونی می یابند وهم جریان ها، ‌احزاب و تشکل های مدعی آن.این است که جامعه ی اسلامی از درون خود،‌ فتنه زا می گردد. نفس و شیطان دخیل در ماجرا می شوند و مولد فتنه می گردند. از طرف دیگر جبهه های معارض خارجی در نماها و صور گوناگون، دسیسه می کنند،‌ به صید افکار و خردهای انسان ها پرداخته آنها را می سازند و جهت شیطانی می دهند، بغض درونی خود را ظاهر ساخته، از دهن ها و قلم ها و کردارهایشان فتنه می زاید و این است که فتنه پشت فتنه از داخل و خارج تولید می گردد تا جامعه ای نوپا، بالنده، رو به تکامل و در معرض شاهد شدن و الگو گردیدن را به جامعه ای بی خاصیت، ‌متفرق، ‌متشنج،‌ گسیخته شده، ناهمگون و روبه زوال و انهدام تبدیل می کند. فتنه ی خارجی مضاعف بر فتنه ی داخلی گشته، سیل فتنه ها بر سر نظامی الهی، ولایی، دین مدار و پرتوان سرازیر می گردد تا شکوه و عظمتش نپاید و به نیستی و زوال و سقوط منجر گردد.
بصیرت، که همان روشنایی دید و مشاهده ی افق های روشن از تاریک است سبب می گردد که دوران فتنه، جامعه ی اسلامی به سلامت از میادین فتنه عبور کرده و لیله الهریرها را پشت سر بگذارد. بصیرت، چنین رویداد مبارکی است که البته همواره با رهبری حکیمانه و داهیانه ای همراه است.
در این راستا، قرآن مجید و در کنار آن سخن معصومان و عملشان، الگو، شاهد، نمونه و راه گشاست. بدین روی این نوشتار را با تکیه بر اصلی ترین منابع شریعت، یعنی کتاب و سنت پی می گیریم.

چیستی بصیرت در متون شریعت

اشاره داشتیم که اصلی ترین منابع شریعت، کتاب و سنت می باشند، که مفهوم بصیرت را در آغاز با نگره ای به کتاب و سنت باز می گوییم.
بصیرت به معنای روشنی، روشنایی و بینایی، مهم ترین واژه ی کاربردی در فرهنگ قرآنی است. انسان بصیر به کسی گفته می شود که از طرق گوناگونی نسبت به خود، ‌جامعه، ترفندها، ‌توطئه ها، سخن ها، ‌عمل ها،‌ ژست ها، آگاهی عمیقی داشته باشد،‌ تکالیف خود را و وظیفه ی عملی خود را در سیاست و اقتصاد و سایر عرصه ها به درستی سنجیده و حقایق را درک نموده باشد، تا در حوزه ی عمل، دچار تحیر و بلاتکلیفی نگردد و به سلامت عبور کند.
قرآن می فرماید: تو ای پیامبر از این صحنه (سکرات موت، نفخ صور)غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کناز زدیم، و امروز چشمت تیزبین است(ق،22).
هوشیاری و تیزنگری انسان با بصیرت و جامعه ی با بصیرت سبب می گردد که دیده ای نافذ بیابد و حوادث را به درستی تحلیل نماید. نافذ بودن و تیز بودن دید پیامبر صلی الله علیه و آله سبب می گردد که نسبت حوادث و متغیرات را در اشکال مختلف آن به درستی درک نموده و نسبت به آنها واکنش صحیح و مبتنی بر واقعیت نشان دهد.
البته در راه یابی به بصیرت، نقش نمادها و نشانه ها بسیار مهم و راه گشایند که این هم با دیده ی نافذ و عمیق قابل ادراک است.
راغب اصفهانی در توضیح معنای بصیرت می گوید:
بصر به عضو بینایی...و به نیرویی که در آن است گفته می شود. به نیروی ادراک کننده ی قلب هم بصیرت می گویند(راغب اصفهانی،721).
با توضیحی که راغب داده، بصر، چشم سر است و بصیرت، ‌چشم دل، بنابر این بصیرت به معنای فهم و درک عمیق است که زمینه ی تشخیص حق از باطل و انتخاب راه درست و نادرست را برای انسان فراهم می کند. البته اهمیت اش از چشم سر بیشتر و راه گشاتر است.
علی علیه السلام در همین زمینه می فرماید:فقدان بصر (چشم سر)تحملش آسانتر است از فقد بصیرت(چشم باطن و روشنایی باطنی)(آمدی، 1366، 41).
در قران مجید، واژه ی بصیرت، دوبار به کار رفته ولی مشتقات کلمه بصر، بصائر،‌ أبصر و...148 بار به کار رفته است که در همه ی آنها، بصیرت، نوری خاص و روشن اندیشی ویژه است که فرد دارنده ی آن ماورای دیدهای محدود را می نگرد، افق های دور را نظاره می کند، آنها را مشاهده می کند وگویا در متن وقایع و حوادث حضور دارد و آنها را رؤیت می نماید.
البته واژه های دیگری هم در فرهنگ قرآنی، حاکی از همین واقعیت متعالی می باشد. نظیر، واژه ی نور، فرقان و...که در همه ی این واژه ها، مفهوم بینش، بینایی، دید همه جانبه و عمیق، روشن بینی،‌ زیرکی، هوشیاری، حجت روشن و یقین، منظور گردیده است.
بینش، شم قوی و دریافتی عمیق است که انسان های دارنده ی آن، پدیده ها را به خوبی تحلیل کرده، ‌درک می نمایند و به کنه واقعیات و ورای غبارهای تنیده شده در ظاهر، و ورای امور به ظاهر زیبا و پرنمود، نفوذ می کنند، سره را از ناسره تشخیص داده و به حقیقت راه می یابند.
برخی از اهل عرفان و معرفت می گویند:«بصیرت، قوه ی قلبی یا نیروی باطنی است که به نور قدسی روشن گردیده و از پرتو آن صاحب بصیرت، حقایق و بواطن اشیاء را در می یابد»(معین، 1376،‌546).
از مجموع برداشت هایی که از متون شریعت، بدان دست می یابیم، ‌دانسته می شود که بصیرت قوه ای است در قلب انسان بیدار و آگاه که به نور قدسی منور بوده و به وسیله ی آن، حقایق امور و اشیاء را درک می کند، همان گونه که انسان به وسیله ی چشم، صورت و ظواهر اشیاء را می نگرد، پس بصیرت، نوری قدسی و الهی است که کنه و حقیقت اشیاء را بدان می نگرد.
در فرهنگ متعالی دینی ما، بصیرت، نیاز اساسی بشر است تا در گرداب ها گرفتار نگردد و به وسیله ی آن، در مسیر رشد و تعالی قرار گیرد،‌ زیرا که انسان هنگامی که به بصیرت دست یافت، درک روشنی از همه ی پدیده ها و آفریده های الهی می یابد و از دام شرور و وسوسه ها و تکثرات به وحدت می رسد.
در سوره ی آل عمران می فرماید:در دو گروهی که (در میدان جنگ بدر)با هم روبرو شدند، نشانه (و درس عبرتی) برای شما بود؛ یک گروه در راه خدا نبرد می کرد و جمع دیگری که کافر بود(در راه شیطان می جنگیدند)، درحالی که کافران(گروه مومنان) را با چشم خود، در برابر آنچه بودند، می دیدند، و خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته باشد)با یاری خود تأیید می کند. در این مسأله عبرتی است برای صاحبان بصیرت(آل عمران، 13).
در موردی دیگر، فواید و منافع فراوانی برای بصیرت ذکر می فرماید:دلایل بصیرت آفرین از طرف پروردگارتان برای شما آمد، کسی که به وسیله آن، ‌بصیرت و آگاهی یافت به سود خود اوست و کسی که از دیدن آن چشم پوشید، به زیان خودش می باشد و من نگهبان شما نیستم(أنعام، 104).
از نظر قرآن، هر رخدادی آیه ای روشن گر است و لذا از آن به بصائر، یعنی مایه های روشن گری یاد می کند، انسانی که اهل بصیرت باشد، با این روشنایی، از دام بلاها و فتنه ها خود را می رهاند.

فواید و نتایج بصیرت دینی

بصیرت دینی، زیرکی، هشیاری‌، فطانت و کیاست در دین، آثار سودمند فراوانی دارد که برخی از آنها را مورد اشاره قرار می دهیم:

1)شناخت دام ها و فتنه ها

بصیرت و روشن اندیشی، ‌انسان و جامعه ی بصیر را کمک می کند که فتنه را شناسایی کند. علی علیه السلام، به چنین توصیفی اشاره می فرماید:
با احتیاط و بصیرت گام بردارید به هنگام برخاستن گرد و غبار حادثه ها و غبار فتنه ها،‌ که در هنگام تولد جنین آن در هم و پیچیده و مبهم می باشند و در هنگام تولد نوزادش و آشکار شدن و برقرار شدن قطب و مدار آسیای آن، از مرحله ای ناپیدا آغاز می شوند و به مرحله ی شدید و طاقت فرسا می رسند (صبحی صالحی، 1387ق،210).
سپس آن حضرت علیه السلام می فرماید:
من مانند کسی هستم که فتنه را در نطفه می بینم، رحم آن را می دانم و قطب و سردسته و سربازانش را هم می شناسم (همان).
چنین درک بالایی نتیجه ی بصیرت و بینایی عمیق درونی است که آدمی را از گرداب های هولناک می رهاند.

2)عبرت یابی،‌سودآفرینی

فایده و اثر سودمند دیگر بصیرت، عبرت یابی از حوادث و رویدادهای تاریخ و زمانه است. بسیاری از مردم به سبب عدم پندگیری از رویدادها و حوادث تاریخ و زمانه، همان کارها و شیوه ها را تکرار می کنند و از این رهگذر آسیب های جدی می بینند. در سوره ی انعام، می فرماید:«قد جاءکم بصائر من ربکم فمن أبصر فلنفسه و من عمی فعلیها و ما أنا علیکم بحفیظ»(أنعام، 104).
در این آیه منفعت و بصیرت بیان شده که به نوعی عبرت از حوادث است. دلایل بصیرت آفرینی از طرف پروردگارتان برای شما آمد، کسی که به وسیله ی آن، ‌بصیرت وآگاهی یافت، به نفع خود عمل کرده و هر کس از آن چشم پوشد، به ضرر خود اقدام نموده و من نگهبان شما نیستم.

3)عمل رهایی بخش و بر اساس معیار

بصیرت، عامل حقیقت یابی است که با یافتن حقیقت، فرد، عمل رهایی بخش را انجام خواهد داد. عمار یاسر، شخصیتی است که بر طبق معیار عمل می کند و علت آن هم بصیرت بالایی است که عمار از آن برخوردار است. روشن است وقتی که فضا، روشن و جهت گیری ها مشخص باشد،‌ فهم درست، ‌چندان دشوار نیست، ولی هنگامی که فضا، غبار آلود گردد، تمیز حق از باطل مشکل می شود اینجاست که یک عامل مهم می تواند نجات آفرین باشد و آن، بصیرت است. در تاریخ دوران غربت و مظلومیت علی علیه السلام، عمار یاسر یک نمونه است. کسی که در جنگ صفین، بصیرتش او را از افتادن به دام فتنه ی اموی رهایی می دهد. لذا علی علیه السلام در آخرین هفته ی عمر با برکت اش می فرماید:
کجاست عمار، کجاست ابن تیهان، کجاست ذوالشهادتین و کجایند امثال آنان از برادرانشان که به مرگ پیوسته بودند و سرهای آنان به ارمغان نزد فاجران برده شد(صبحی صالح، 1387ق، 264).
راوی می گوید:سپس حضرت دستش را به محاسن شریفش کشید و گریه ی طولانی کرد و با فریادی فرمود:«آه بر برادرانم که قرآن را تلاوت نمودند و در جانشان نهادند و در قرآن تدبر کردند، سنت را بپا داشته و بدعت را میراندند»(همان).
عمار، نه فقط حیاتش مایه ی بصیرت بود، بلکه مرگ اش نیز بصیرت آور بود، زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او فرموده بود:«یا عمار، تقتلک الفئه الباغیه»(بخاری، ج2، 261)؛ای عمار تو را جماعتی ستم گر خواهند کشت.

4)حقیقت یابی

انسان بصیر با عامل بصیرت به حقیقت می رسد، چنان که علی علیه السلام در پاسخ فردی که از ایشان پرسیده بود که ممکن است طلحه و زبیر بر باطل باشند، فرمود:حق و باطل را با منزلت افراد نسنجید، حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی، باطل را بشناس تا اهل باطل را بشناسی. چنین شناختی محصول عالی بصیرت است.

چیستی فتنه در آیات

در فرهنگ قرآنی ما واژه ی فتنه و مشتقات آن 60 بار به کار رفته، واژه ی فتنه از مصدر عربی «فتن» که به معنای در آتش گداختن است گرفته شده است.
در لغت، به مفهوم کفر، گمراهی، آشوب، امتحان و آزمایش و معانی دیگر از این قبیل آمده است.
راغب در کتاب مفرداتش چنین می نگارد:«فتنه، به معنای امتحان است و اصل آن، گداختن طلا در آتش است تا خالص، از ناخالص آشکار و معلوم گردد»(راغب اصفهانی،‌ 1389، ذیل کلمه ی فتنه).
این واژه با مشتقات گوناگونی، همچون یفتنون، مفتون، فتنا به کار برده شده است که در واقع از سیاق آیات بر می آید که دارای معانی گوناگونی می باشد.

1)فتنه به معنای شرک به خدا

چیزی نخواهد گذشت که به مردمی دیگر بر می خورید که می خواهند از شما و قوم خود ایمن باشند، ولی هر گاه به سوی فتنه (شرک) دعوت می شوند اجابت می کنند(نساء،91).
آنان چنان بودند که اگر دشمنان از اطراف و جوانب مدینه به آنان وارد می شدند و پیشنهاد بازگشت به سوی شرک به آنان می گردید، می پذیرفتند (احزاب،14).

2)فتنه به معنای بلا و مصیبت دنیوی

در برخی از آیات کریمه ی قرآن، فتنه، مفهوم بلا و مصیبت و آزمایش یافته که مفسران از آن آیات مصیبت های دنیوی را استنباط نموده اند،‌ لذا فتنه با بلا(که همان آزمایش است) یکی دانسته شده، منتها آزمایشی که در مصیبت ها روی می دهد.
با این حال، آنان گمان می کردند که بلا و مجازاتی دامنشان را نخواهد گرفت لذا (از دیدن حقایق و شنیدن آن)نابینا و کر شدند(مائده،‌71).
اگر مصیبتی به آنها برسد دگرگون شده و به کفر روی می آورند. هم دنیا را از کف نهاده اند و هم آخرت را (حج، 11).
کسانی که خلاف فرمان الهی عمل می کنند، ‌بترسند از این که عذاب و مصیبتی دردناک به آنها برسد(نور، 63).
چون در مجاهدت های راه خدا آزار ببینند، ‌آزار مردم را همچون عذاب الهی می دانند(عنکبوت، 10).
این که خداوند اذیت و آزار مردم را فتنه نامیده، به منظور مشقت و رنج هایی است که در آن مشاهده می شود.

3) فتنه به معنای عذاب یا اسباب عذاب اخروی

اگر فتنه در مورد ماده ی محسوس به کار رود،‌ به معنای سوزاندن آتش است که طلا و نقره را برای جدا شدن خالصی از ناخالصی اش می سوزانند.
روزی که تخمین زنندگان در آتش گداخته می شوند و به آنان گفته می شود، بچشید آن عذابی را که می خواستید و در آمدنش عجله داشتید(ذاریات،‌ 13-14)
آگاه باشید که در عذاب افتادند(در آتش نهاده شدند)(توبه، 49).

4)فتنه به معنای اغفال، تفرقه افکنی

فتنه در مفهومی دیگر هم به کار رفته و آن اغفال و تفرقه افکنی میان انسان هاست. درباره ی شیطان می فرماید:ای فرزندان آدم! شیطان اغفالتان نکند، چنان که پدر و مادر شما را (با اغفال) از بهشت بیرون کرد(اعراف27).
درباره ی منافقین می فرماید:در میان شما به سرعت فتنه انگیزی می کردند (توبه،47).
خداوند به مؤمنان هشدار می دهد که مراقب باشید شیاطین و منافقین در کنار جمعیت های شما هستند و سعی در ایجاد تفرقه دارند.

5)فتنه به معنای آزمایش و امتحان

در قرآن مجید، بیشترین مفهومی که از فتنه ارائه شده، آزمون و امتحان است، چنان که در موارد عدیده ای به این مسأله پرداخته شده است؛ و بدانید اموال و اولاد شما، ‌وسیله ی آزمون و آزمایش اند(انفال، 28).
در مورد دیگری می فرماید:همانا اموال و فرزندانتان، وسیله ی آزمایش شما هستند(تغابن، 15).
در مورد خیر و شر، که هر دو وسیله آزمون انسان اند،‌ می فرماید: و با بدی ها و خوبی ها شما را آزمایش می کنیم(انبیاء، 35).
و ما برخی را سبب آزمون برخی دیگر قرار دادیم(فرقان، 20).
و این چنین، برخی را سبب آزمون برخی دیگر قرار داده ایم(انعام،53).
مأموران دوزخ را جز فرشتگان قرار ندادیم، و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معیّن نساختیم(مدثر، 31).
و آنچه به دو فرشته بابل، هاروت و ماروت نازل شده پیروی کردند و آن دو ملک به هیچ کس چیزی نیاموختند، مگر اینکه به او می گفتند، که کار ما آزمون است و فتنه(بقره، 102).
در هر حال، این نوع استعمالات در قرآن مجید از واژه ی فتنه، دراین مفاهیم صورت یافته، که در این نوشتار به همین اندازه که در راستای هدف نوشتار است بسنده می کنیم.

قدر جامع مفاهیم

به نظر می رسد که یافتن جهت مشترک بین این مفاهیم کار مشکلی باشد، اما می توان کلیه ی این مفاهیم رادر یک قدر جامعی تبیین نمود. مفاهیم یاد شده را باید به مفهومی حسی بازگردانیم. حسی ترین معنای فتنه در قرآن مجید، در این آیه تبیین گردیده که می فرماید:روزی که آنان، روی آتش گداخته می گردند(ذاریات،13)
«فتن»به معنای داغ نمودن است، که کاملاً‌ امری حسی است. مفتون، که در آیات آمده به معنای آن است که فردی، دارای اختلال روحی گردیده که اختلال روحی فرد، به دلیل آن است که در معرض گدازش هایی قرار گرفته، لذا باید برای فتنه، یک معنای اول و اصلی قائل شد، که همان گداختن است و آثاری دارد و باید مفاهیمی مجازی را قائل شد که سایر مفاهیم مورد اشاره است، که صورت های مجازی، اگر تحلیل شوند، در حقیقت بازگشت به مفهوم اولی و اصلی می نمایند، ‌چون همه ی آن موارد هم در تحلیل مفهومی، نوعی گداختن و گدازش را در درون خود دارند. مثلاً در مواردی که فرزند و اموال مایه ی فتنه معرفی می شوند، انسان به وسیله ی آنها در معرض نوعی گداختن حقیقی قرار می گیرد. در مورد اغفال، ‌انسان در معرض نوعی گدازش و گداختن قرار می گیرد. در مورد بلا و مصیبت و سایر مفاهیم امتحانی دیگر،‌ به این سبب است که اضطراب ها،‌ درهم گسیختگی های اجتماعی، تفرقه ها، ‌وجود انسان های شرور در جامعه، جریان های انحرافی تاریخ، حرکت های معناستیز،‌ بحران های اجتماعی و...همه معنای جدیدی یافته و به فتنه، انصراف یافته که در واقع به وسیله ی آنها،‌ مؤمنان و انسان های دارای اهداف والا و برجسته، گداخته می شوند، آزمون، می گردند، به نوعی غربال گری اجتماعی تن می دهند و...لذا می فرماید:آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: ایمان آوردیم، ‌به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و این ها را نیز امتحان می کنیم)؛ تا خداوند کسانی را که راست می گویند و کسانی را که دروغ می گویند مشخص فرماید (عنکبوت، 2 و 3)
در نتیجه ی این تحلیل، همه ی آنچه که برای انسان پیش می آید نوعی گداختن است مانند گداختن طلا و نقره، تا که عیار بالا بگیرد و خالص گردد. پس، اموال، ملائکه، حرکت ها، اضطراب ها،‌ تفرقه ها، ‌انسان های فاسد، وجود انسان های صالح، و همه ی آنچه که با این موضوع ارتباطی می یابند،‌ فتنه نامیده می شوند.در نتیجه وجه اشتراکی در همه ی معانی فتنه در قرآن مجید می توان یافت، و آن گداختن و امتحان و آزمون است. بدین صورت می توان گفت: همه ی امور عالم، سبب فتنه،‌ آزمون و امتحان می باشند.
و بالاخره دانسته می شود که در واژه ی فتنه نوعی فشار نهفته است که لازمه ی حرکت تکاملی انسان است. فتنه امری فراگیر است و همه ی انسان ها در معرض فتنه ها قرار می گیرند.
علی علیه السلام می فرماید: کسی از شما نگوید: بارخدایا از فتنه به تو پناه می برم، زیرا هیچ فردی نیست مگر این که زندگی اش با فتنه ای در آمیخته، و لکن هر کسی می خواهد پناه به خدا ببرد باید از گمراهی های فتنه به خدا پناه ببرد (صبحی صالح، 1387،‌حکمت 93).
مضلات الفتن، در واقع اموری هستند که برای آزمون بشر پیش می آیند و انسان ها را از مسیر حق و حقیقت منحرف می سازند، از جاده ی حق و صواب بازداشته به سوی باطل، انحراف، کژی و کاستی و نابودی به پیش می برند.

آمیختگی روزگار با فتنه

هنگامی که تاریخ بشر و روزگاران گذشته ی وی را در معرض نگاه موشکافانه قرار می دهیم، می بینیم برگ های قطور تاریخ بشری در گذشته پر از ماجراها و فتنه هاست. فتنه هایی که حضرت موسی علیه السلام با آن گرفتار شده، ‌فتنه ی سامری،‌ فتنه هایی که ابراهیم علیه السلام با آن مواجه شد، فتنه اولاد، فتنه ی رها نمودن زن و فرزند در بیابان و برهوتی از خشکی، گرما و غربت کشنده،‌ فتنه نمرودیان و آتش شرک نمرودی، ‌فتنه هایی که حضرت عیسی علیه السلام با آن روبرو شد، فتنه هایی که نوح،‌ صالح، ‌هود و شعیب با آن مواجه بودند و... از همه مهم تر،‌ فتنه هایی که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله با آن مواجه گردید. در تداوم خود، ‌فتنه های پس از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله، که علی علیه السلام با آنها دست و پنجه نرم کرد، علی علیه السلام ظهور نور رهایی بخش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در دوران فتنه ها تذکار می دهد و می فرماید «پیامبرش را فرستاد با دین مشهور (اسلام) و نشانه ای که مهر تأییدش زده شده و کتابی نوشته شده و نوری درخشان و روشنایی خیره کننده و امری محکم و استوار، برای از بین بردن شبهات و با براهین روشن احتجاج نماید و به وسیله ی آیات الهی بیم دهد و با کیفرهای تاریخی بترساند. برانگیخته شدن این پیامبر گرامی در حالی بود که مردم در تاریکی های فتنه به سر می بردند که در آن دوره، رشته ی دین، گسسته، امر زندگی انسان به پراکندگی گراییده، راه بیرون رفتن از چنین زندگی وحشتناک، ‌بس محدود و تنگ گشته، طریقه ی بازگشت از آن، کور و ناپیدا شده، آثار هدایت در گمنامی و بی نشانی، کوری همه جایی و همگانی بود، خدای رحمان معصیت و نافرمانی می شد، به شیطان و خواری ایمان کمک می شد، ارکان ایمان درهم ریخته بود ونشانه های دین ناشناس گردیده و معالم دین از بین رفته، ‌مردم، دچار فتنه و آشوب می زیستند، ‌آنان سرگشته و حیران و جاهل و فتنه زده شده بودند»(صبحی صالح، 1387، ق، ص46 خطبه 2).

مخاطرات فتنه

فتنه های اجتماعی، سیاسی و اعتقادی، مخاطرای سهمگین را در جامعه پدیدار می نمایند، در مسیر این مخاطرات است که همه ی ارزش ها، ‌آرمان ها و هدف های عالی به نابودی کشانده می شود، چنان که فتنه های پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، چنان سهمگین بود که همچنان آثار شوم و نامیمون آن باقی است و همچنان از درون آنها، ‌فتنه می زاید و شبهه می روید و انحراف تولید می شود. مخاطراتی که از فتنه می رویند در چند عنوان مورد اشاره قرار می گیرند.

1)تولید شبهه:

گرچه فتنه ممکن است، به نوعی معلول و نتیجه ی شبهه باشد، اما پیدایش و ظهور و جریان فتنه، خود بستر رویش شبهات فراوانی قرار می گیرد. علی علیه السلام در مقام توصیف این واقعیت می فرماید: هنگامی که فتنه ها روی می آورند، شبیه حق می نمایند(شبهه ناکند) و هنگامی که پشت می کنند (مردم را از ماهیت خود) آگاه می سازند.در حال روی آوردن ناشناخته اند و به هنگام پشت کردن شناخته می شوند، مانند گردبادها، که به بعضی از شهرها اصابت می کنند و از بعضی از شهرها گذر می نمایند(صبحی صالح،‌ 1387 ق، ص137، خطبه 93).

2)فساد گری؛

فتنه ها، ‌در صورتی که ناشناخته بمانند و افراد نتوانند ازآن عبور نمایند، فسادگری می کنند و همه ی امور را به تباهی و فساد می کشانند، چنان که فتنه بنی امیه در تاریخ اسلامی، همه ی ارزش ها را با چالش خواند و همه ی تباهی ها و فسادها را سبب گشت.

3)آسیب زننده به کلیت اجتماعی؛

فتنه، همه ی جامعه را در خود هضم کرده و آسیب می رساند، لذا در قران مجید می فرماید: و از فتنه ای بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمی رسد(انفال، 25).
فتنه گران ابتدا می کوشند، شخصیت و یا حتی شخص افرادی را که پشت پرده ی افکار و نقشه های شوم آنان را می دانند، ترور نموده و از سر راه خود بردارند.

4) فرو خورنده و نابود کننده ی فتنه گران؛

فتنه گران می اندیشند که فتنه آنان، تنها جناح رویارو و تقابل آنها را به نابودی می کشاند و به خود آنان آسیبی نمی رساند، ‌قطعاً این اندیشه هم مانند خود فتنه گری آنان غلط است و انحرافی است. مسلماً خود فتنه گران، هیزم آتش فتنه خودشان می گردند.
علی علیه السلام می فرماید:هر کس آتش فتنه را بر افروزد،‌ خودش آتشگیره ی آن خواهد بود(صبحی صالح، 1387ق، 420 و آمدی، ح 7782).

5)درهم ریختن معیارهای حق و باطل؛

علی علیه السلام می فرماید: فتنه ها هنگام روی آوردن، ‌امور را مشتبه ساخته و هنگامی که پشت می کنند، سبب آگاهی و تنبه می گردند(صبحی صالح،1387، ص 137،‌خطبه 93).
ویژگی مخاطراتی فتنه این است که حق و باطل را با هم مشتبه می سازد، یعنی سران فتنه با ترفندهای گوناگون، از قبیل توجیه های اجتماعی خودشان، که افرادی شاخص اند و با ابزارهای رسانه ای و تبلیغاتی و با بهره برداری از نفوذی که در میان توده های اجتماعی دارند، حق و باطل را به هم در می آمیزند،‌ چنان که ماجرای طلحه و زبیر در تاریخ، نموداری روشن از این شگردهاست.انان همه ی امور را مشتبه ساختند و افراد باطل را به جای حق گرفتند و در جبهه ی جمل وارد شدند و تیغ بر فرق عدالت آختند.
و همین جاست که در می یابیم که فتنه بر بستر شبهه می روید، یعنی اگر شبهه ای ایجاد نگردد،‌ فتنه ای نمی زاید.

6) مه آلود کردن فضا؛

خطر دیگر فتنه آن است که فضا را مه آلوده کرده و غبار می پراکنند. در واقع در نتیجه ی مه آلود شدن فضا و غبار آلودگی، افراد، هوش و حواس خود را از کف می نهند، چنان که اگر فردی در داخل گردبادی سهمگین قرار گیرد، نه توان کنترل خویش را دارد و نه قادراست بیرون فضای غبار آلود را بنگرد، که در نتیجه سرگردانی، تحیر، بلاتکلیفی، گمراهی، نابودی وکژی و انحراف تولید می گردد، علی علیه السلام چنین توصیف بلندی را ارائه می فرماید: می چرخند در درون گردبادها، گردبادهایی که شهری را آفت می زنند و از شهری می گذرند. یعنی آنان همچون پر کاهی می شوند در درون گردبادی که به هر جایی که عبور کند، ویران می سازد و نابود می کند( صبحی صالح، 1387 ق، ‌ص 137،‌ خطبه 93).
فتنه گران، افسار حرکتشان در دست گردبادهای فتنه است، زیرا افسار فتنه در دست آنان نیست، بعد از این که فتنه ایجاد شد، افسار آنان در اختیار فتنه قرار خواهد گرفت.

7) تظاهر خودخواهی و خودپرستی ها؛

فتنه، نتیجه ی خودخواهی ها و خودپرستی هاست که البته خود، به انتشار و تولید و تکثیر روحیه های انحراف گر و خودپرستی ها و خودخواهی ها دامن می زند. ریاست طلبی ها، دنیاگرایی ها،‌و بدعت ها، ابزار دست بیگانه گردیدن ها و شبهه افکنی ها،‌ تفرقه ها، ظهور کینه ها، ترورها، رواج فرهنگ ابتذال، تحریک احساسات، استفاده ابزاری از دین و بسیاری از مخاطرات دیگر را در پی می آورد که از ذکر آنها خودداری می گردد.
منبع مقاله: مصباح یزدی، محمد تقی: (1390)، سجاده های سلوک: شرح مناجات های حضرت سجاد علیه السلام؛ جلد 1، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ اول